افسردگی ، علایم و درد های جسمانی ناشی از آن
- Home
- افسردگی ، علایم و درد های جسمانی ناشی از آن
درد روانی به اصطلاح دردی است که در درجه اول توسط عوامل روانی مانند افسردگی و اضطراب ایجاد می شود. دردهای روانی به عنوان مشکلات روانی یا افسردگی نیز شناخته می شوند.
در حالی که درد روانی در درجه اول ذهنی است، اما نوعی درد مزمن بسیار واقعی نیز هست. افراد مبتلا به افسردگی و اضطراب ممکن است درد روانی را در تمام بدن خود گزارش دهند، حتی اگر علت بدنی ظاهری وجود نداشته باشد.
درد روانی غالباً تحت عنوان درد نوروپاتیک قابل درمان است. در این مقاله از بخش روانشناسی دکتر سلام به بررسی درد جسمانی ناشی از مشکلات روانی می پردازیم.
اگرچه این درد برای افرادی که آن را تجربه می کنند بسیار واقعی است، اما درد روانی یک بیماری رسمی نیست. بعلاوه، آزمایش خاصی برای تعیین اینکه آیا دردهای روانی دارید یا خیر وجود دارد.
مسکن های سنتی برای درمان مشکلات جسمی مانند التهاب یا اختلال عملکرد عصبی طراحی شده اند.
با وجود درد روانی ، اغلب علت جسمی برای یافتن و درمان ندارد. درمان های غیر دارویی مانند TENS و حواس پرتی نسبت به مسکن های سنتی در کاهش درد روانی مؤثرتر هستند.
این نوع درد می تواند محرکهای روانی مختلفی داشته باشد از جمله موارد زیر:
بیشتر بخوانید اختلال روان تنی یا اختلال سایکوسوماتیک چیست ؟
علاوه بر نشانههای روانی، تاثیرات جسمانی افسردگی بیمار را بیشتر در تاریکی دنیای افسردگی فرو میبرد. علائم جسمانی افسردگی از ارتباط مستقیم بین ذهن و جسم نشأت میگیرد.
گاهی شرایط جسمانی باعث تأثیر منفی روی مغز شده و گاهی این شرایط روحی و روانی است که روی بدن شما تأثیر میگذارد.
درحالی که افراد اغلب افسردگی را با نشانههای ذهنی و خلقی مثل غم، اندوه، گریه و ناامیدی میشناسند؛ باید بدانید که افسردگی گاه با دردهای جسمانی همراه میشود و بلاخره فرد را از لحاظ فیزیکی و روانی از پای در میآورد.
اگرچه علائم اصلی افسردگی روحی و روانی هستند (مانند احساس ناراحتی و ناامیدی)، اماافسردگی ممکن است با برخی علائم فیزیکی مانند حالت تهوع، اسهال، درد و تغییر در وزن نیز همراه باشد.
اما مردم معمولا این مشکلات سلامتی را نادیده میگیرند یا نمیتوانند درمان مناسب برای آنها پیدا کنند، چراکه متوجه منشأ این مشکلات نمیشوند. علائم فیزیکی افسردگی را نادیده نگیرید.
این علائم که عبارتاند از درد و تغییرات دیگر در سلامتی، میتوانند اولین نشانههای افسردگی باشند و دانستن این علائم فیزیکی میتواند به تشخیص و درمان زودهنگام بیماری کمک کند.
بسیاری از باورهای غلط فرهنگی، افراد را از گفتن مشکلات روحی و روانیشان منع میکنند؛ در صورتی که اگر دردهای جسمی همان بیماری روحی را بیان کنند، به آنها توجه بیشتری میشود.
بیماران باید بدانند که درد فیزیکی نیز ممکن است نشانهای از ناراحتی روانی باشد.
البته لازم به ذکر است بیماریهای روانی میتوانند بر عملکرد جسم نیز تأثیر بگذارند.
افسردگی اقسام گوناگون دارد، شایعترین آن افسردگی کبیر است که فرد مبتلا به آن گاهی شاد و خوشدل و موقتاً فعال میشود.
نوعی ازافسردگی کبیر به افسردگی مالیخولیایی موسوم است که بیمار هیچ گاه از چیزی دلخوش نمیشود در حدود ۱۵ درصد مبتلایان به افسردگی کبیر دچار افسردگی اوهام اند که معمولاً با خلق و خوی اندوهگین همراه است.
مثلاً خود را گناهکار و غیر قابل بخشش تصور میکنند. در حدود ۱۵ در صد مبتلایان به افسردگی کبیر نیز دچار روان پریشی میشوند.
نوع دیگری ازافسردگی وجود دارد به نام “افسردگی غیرمعمول” که بر خلاف اسمش شایع است. علامات مرضی آن عکس علامات مرضی افسردگی معمولی است که مبتلایان کم میخوابند و کم میخورند.
مبتلایان به افسردگی غیر معمول زیاد میخوابند و زیاد میخورند و به سرعت اضافه وزن پیدا میکنند.
به قول یکی از متخصصان برجسته بیماری افسردگی (دونالد کلاین)، افسردگی غیر معمول، “مزمن” است نه” دوره ای”؛ از بلوغ آغاز میشود و بیماران نسبت به همه امور کم توجهاند.
نوع دیگرافسردگی، روان رنجوری است که عموماً حدود دو سال طول میکشد و علامات مرضی آن خفیفتر ازافسردگی کبیر است، ولی همواره احساس ناراحتی میکنند.
شیوع افسردگی در قرن بیستم به خصوص بعد از دو جنگ جهانی بیشتر شده است، علت آن را مصرف دارو و الکل، افزایش استرس و کاهش اشتغال گفتهاند؛ علت دیگر افزایش افسردگی تغییرات اساسی اجتماعی است.
گروهی از روان شناسان بر این باورند که جامعه کنونی، کانونی ناسالم در درون افراد به وجود آورده و آنها را بیش از اندازه به رضایت خاطر و شکستهای شخصی وابسته کرده است.
آنچه گفته شد جنبه نظری دارد، ولی بعضی از پژوهشگران درباره جنبه علمی علتها اظهار نظر کرده اند.
بر اساس پژوهشهای آنها، تلویزیون ” منشاء عمده افسردگی است”Paul Kottl روان پزشک مرکز پزشکی پنسیلوانیا کشف کرده است که ” ارتباط تنگانگی بین دسترسی مداوم کودکان به تلویزیون و افسردگی کبیر در ۲۴ سالگی وجود دارد. “Kottl مینویسد:
” اثرات اجتماعی برنامههای چند ساعته تلویزیونی، باید از دلایل شروع زودرس افسردگی کبیر در نوجوانان به حساب آید، هزاران ساعت تماشای تلویزیون، کودکان ما را در معرض خشونتهای ابلهانه مکرر قرار میدهد و آنها را هر چه بیشتر از تماسهای اجتماعی با همسالان و خانواده دور میکند. ”
افسردگی کبیر بیشتر در دهههای سوم و چهارم زندگی ظاهر میگردد و در غالب افراد بین شش ماه تا یک سال، حتی بدون درمان رفع میشود؛ ولی اگر درمان شود بعد از چند هفته از بین میرود.
بازگشت افسردگی در بیش از نیمی از افراد ظرف دو سال بعد از رویداد نخستین رخ میدهد. خطر افسردگی با تعداد بازگشتها افزایش مییابد. بدین معنی که بعد از دو بازگشت، هفتاد در صد و بعد از سه بازگشت به نود درصد میرسد.
دانستن علائم افسردگی به تشخیص افسردگی در ما و اطرافیان کمک زیادی میکند. در ادامه ۱۲ مورد از مهمترین نشانههای افسردگی را با هم مرور میکنیم:
اختلال افسردگی اغلب در دوران اولیه زندگی (در کودکی، سال های نوجوانی یا زندگی در بزرگسالان) آغاز می شود و در طولانی مدت ادامه پیدا می کند.
به نظر می رسد برخی عوامل، خطر ابتلا یا ایجاد اختلال افسردگی را افزایش می دهد، از جمله:
اختلال افسردگی باعث بروز برخی عوارض در طولانی مدت شود، مانند:
1. کاهش یا افزایش وزن:
افسردگی هورمون ها را تحت تاثیر قرار می دهد و باعث می شود که شما بخواهید بیش از حد معمول غذا بخورید و هم چنین، مسائل خواب مرتبط با افسردگی می تواند مشکل را پیچیده کند چون محرومیت از خواب می تواند با گرسنگی و هورمون ها رخ دهد وو پس بنابراین افسردگی می تواند منجر به کاهش یا افزایش وزن شود.
2. درد و رنج:
بعضی مواقع درد مفاصل یا ماهیچه ای می تواند ناشی از افسردگی باشد و وقتی احساسات را در داخلتان نگه دارید، در نهایت به صورت فیزیکی به شکل درد بدن ظاهر می شوند.
چه به صورت سردرد و چه درد کمر، احساسات سرکوب گرایانه می تواند به هر شکلی از درد بیرون بیاد و یک مطالعه در سال 2014 که در PLOS منتشر شد نشان داد بیمارانی که دارای علائم افسردگی حاد و یا اضطراب هستند یک نوع درد قلبی – تنفسی بیشتری را در مقایسه با افراد غیر مبتلا دارند و با این حال، این امر تحقیقات بیشتری را می طلبد.
3. مشکلات معده:
همچنین ارتباط قوی بین مشکلات هاضمه – نفخ، یبوست، روده تحریک پذیر و افسردگی وجود دارد. روده به ویژه نسبت به حالات روحی شما واکنش نشان می دهد وهم چنین سلول های عصبی در روده شما 80 تا 90 درصد سروتونین بدن تان را تولید می کنند.
افراد افسرده تمایل دارند غذاهای پر شکر را بخورند که التهاب مغز را تحریک کرده و باعث عدم تعادل باکتری خوب و بد در معده می شود.
مطالعه ای نشان داد که برخی از شرایط روانشناختی مانند افسردگی ممکن است نتیجه اختلال در دستگاه گوارش مانند سندرم روده تحریک پذیر (IBS) باشد.
4. مشکل خواب:
افسردگی ممکن است منجر به طیف وسیعی از علایم بی خوابی از جمله مشکلات خواب (خوابیدن)، مشکل ماندن در خواب (نگهداری خواب) و خواب آلودگی روزانه شود.
افسردگی اغلب با کمبود انرژی و احساس شدید خستگی ناشی می شود که می تواند در میان بدترین علائم افسردگی باشد و به طور شگفت انگیزی حتی اگر تا جایی که ممکن است احساس خستگی کنید، افسردگی می تواند بر کیفیت خواب شما تاثیر بگذارد.
5. میگرن:
بسیاری از درد های مزمن، سردرد و میگرن به افسردگی مرتبط هستند و در حالی که افسردگی می تواند منجر به سردرد شود، علائم متداول در افراد مبتلا به میگرن نیز دیده می شود.
مطالعه ای که در سال 2009 منتشر شد حاکی از آن است که ارتباط ویژه ای بین افسردگی و میگرن با هاله وجود دارد و این ارتباط عمدتاً ناشی از همپوشانی عوامل خطر پذیری است.
6. مشکلات پوستی:
هورمون های استرس به پوست شما آسیب می رسانند و افسردگی با بالا رفتن سطح هورمون استرس کورتیزول همراه است و بنابراین دیدن مشکلات پوستی در افراد مبتلا به افسردگی متداول است و حتی می تواند شرایطی مانند اگزما ، پسوریازیس و آکنه را بدتر کند.
7. درد قفسه سینه:
درد قفسه سینه نشانه خوبی از مشکلات قلبی است و چیزی که بسیاری از مردم نمی دانند این است که درد سینه به افسردگی مرتبط است و برعکس.افسردگی می تواند بر ریتم قلب تاثیر بگذارد، فشار خون را افزایش داده و انسولین، کلسترول و هورمون استرس را بالا ببرد.
8. سلامت ضعیف دهانی:
افسردگی نیز می تواند بر سلامت دهانی شما تاثیر بگذارد و این در درجه اول نتیجه فقدان مراقبت از خود است که معمولاً با افسردگی رخ می دهد.
در مطالعه ای که در سال 2014 توسط انجمن های بین المللی برای تحقیقات دندان پزشکی منتشر شد، محققان دریافتند که افسردگی و اضطراب با فقدان سلامت دندان مرتبط هستند که عمدتاً ناشی از افسردگی است و منجر به مسامحه افراد در مراقبت از خود می شود.
9. بیماری قلبی:
افسردگی میتواند انگیزه فرد را برای انتخاب تصمیمهای مثبت در سبک زندگی کاهش دهد. در نتیجه با انتخاب رژیمهای غذایی نامناسب و سبک زندگی بی تحرک خطر ابتلا به بیماریهای قلبی افزایش مییابد.
افسردگی خود ممکن است یک عامل خطر مستقل برای مشکلات سلامت قلب باشد. براساس یک تحقیق منتشر شده در سال ۲۰۱۵ یک پنجم از افراد مبتلا به نارساییهای قلبی یا بیماریهای قلبی – عروقی دچار افسردگی هستند.
10. التهاب:
تحقیقات نشان میدهد افسردگی و استرس مزمن با بروز التهابات مرتبط بوده و ممکن است سیستم ایمنی بدن را تغییر دهد. برخی تحقیقات دیگر نشان میدهد که افسردگی میتواند ناشی از التهابات مزمن باشد.
افراد مبتلا به افسردگی احتمال بیشتری برای ابتلا به بیماریهای التهابی یا اختلالات خودایمنی مانند سندرم روده تحریک پذیر (IBS)، دیابت نوع دو و آرتروز دارند.
با این حال هنوز مشخص نیست که آیا افسردگی باعث التهاب مزمن میشود یا این التهابات هستند که باعث افسردگی میشوند و برای درک بهتر ارتباط بین این دو تحقیقات بیشتری لازم است.
علائمی نظیر احساس ناراحتی، درماندگی و بی ارزشی مداوم در افسردگی معروف است. این افکار سپری کردن روز را برای فرد به چالش تبدیل می کند زیرا روحیه ی مثبت در او فروکش کرده است.
از آنجایی که تاثیر عاطفی افسردگی روی افراد متفاوت است، حتما باید از انواع آن و دیدگاه دیگران نسبت به آن مطلع باشید. نشانه های عاطفی مربوط به افسردگی شامل موارد زیر است:
1. ناراحتی همراه با اشک و گریه
فرد افسرده به خاطر وضعیت زندگی و نحوه ی ارتباط خود با دیگران احساس بدبختی و نارضایتی میکند.
بعضی به دلایل شخصی مانند ظاهر یا پیش نرفتن اوضاع باب میلشان چنین احساسی دارند. گاهی افسردگی به صورت ناگهانی و بدون دلیل رخ میدهد.
2. ناامیدی یا پوچی
گاهی فرد احساس میکند برای کسی مهم نیست یا اوضاع هیچ وقت تغییر نمی کند. درحالی که گاهی افسردگی در روحیه ی فرد تغییر ایجاد میکند، برخی میگویند حتی زمانیکه دیگران دست به ابراز احساسات میزنند چیزی حس نمیکنند.
3. از کوره در رفتن
ممکن است فرد در یک موقعیت غیر منتظره عصبانیت خود را بروز دهد و همه را غافلگیر کند. فرد افسرده به خاطر یک موضوع کوچک یا بی اهمیت عصبانی میشود.
انواع مختلفی از خشم نشان دهنده ی بروز مشکل است مثل خشمی که باعث خسارت مالی، خشونت یا خسارت جانی میشود. فوران احساسات در اثر فروخوردن احساس یا رنجش خاطر که توسط فرد دیگر ایجاد شده رخ میدهد.
4. دلسردی و کج خلقی
زمانیکه فرد نتواند به خاطر پایین بودن انرژی تمرکز کند، انجام وظایف ساده ی روزمره دلسرد کننده به نظر می رسد. وقتی فرد افسرده نخواهد کنار دیگران باشد و درعوض دوست دارد تنها باشد، بد اخلاق و زود رنج میشود.
5. کمبود انگیزه به دلیل بی میلی
بسیاری از افراد احساس کسلی و بی حسی عاطفی میکنند یا وجود خود را زیر سوال میبرند. گاهی احساس میکنند یک چیزی در زندگی کم است اما انگیزه و روحیه ی مثبت برای پیدا کردن آن را در خود نمی یابند یا صرفا دست از تلاش برمیدارند.
دیگران درحالی که از درون خالی شده اند و احساس میکنند اشتیاق چیزی را ندارند تا برایش قدردان باشند، حوصله شان از انجام وظایف تکراری روزمره سر میرود. ترس از شکست، طرد شدن یا حتی تلاش برای فائق آمدن بر شکست منجر به بی میلی میشود.
6. احساس گناه همراه با سرزنش خود و شکست های گذشته
فرد نسبت به اعمالی که خارج از کنترل او بوده احساس گناه میکند. گاهی وقتی فرد احساس میکند باید کار بیشتر یا بهتری انجام میداد تا نتیجه ی بهتری به دست آید، دچار عذاب وجدان میشود.
سرزنش یعنی فرد به جای نگاه کردن به جنبه ی مثبت قضیه، حتی اگر شرایط طبق انتظار پیش نرود دید منفی نسبت به خود داشته باشد.
7. افکار منفی به دلیل عزت نفس پایین و کمبود اعتماد به نفس
فرد افسرده در پیدا کردن ویژگی و خصیصه های خود به مشکل برمیخورد و نظر دیگران درباره ی خود را ارزشمند می بیند. فورا تشویق و تحسین دیگران را رد میکند.
8. احساس بی ارزشی همراه با فکر به خودکشی
فرد افسرده از روی خشم، عذاب وجدان یا تادیب احساس مبرمی برای آسیب زدن به خود دارد. وقتی کسی حس میکند چیزی برای عرضه ندارد یا دنیا بدون او جای بهتری است، دچار فکر به خودکشی میشود.
افراد زیادی وجود دارند که ممکن است بتوانند به شما کمک کنند که شامل: پزشک عمومی (GP) ، مشاورین آموزش دیده، روان درمان ها، روان شناسان بالینی و روان پزشکان است.
هر گونه درمان پیشنهادی به علائم، شدت اضطراب و افسردگی و شرایط شما بستگی خواهد داشت. درمان ممکن است شامل صحبت کردن، داروهای ضد افسردگی یا هر دو باشد.
بروز احساسات واقعی می تواند مشکل باشد، حتی با دوستان نزدیک. در این صورت، ممکن است صحبت کردن با یک فرد با تجربه آسان تر باشد.
او می تواند به شما کمک کند که مسائل را بازبیني کرده و راه های مقابله با مشکلاتتان را پیدا کنید. جلسات صحبت درمانی معمولاً کوتاه و حداکثر 8 جلسه است.
ممکن است که با فرد خاصی صحبت کنید یا در یک گروه شرکت داشته باشید. اگر همسر یا مراقب (Carer) دارید، ممکن است مشارکت آن ها نیز کمک کننده باشد. انواع مختلفی از صحبت درمانی وجوددارند، اما همگی شامل اجزاء زیر هستند:
– ارتباط توأم با اطمینان بین بیمار و درمانگر – فرصتی برای صحبت باز و آزاد در مورد افکار، احساسات و مشکلات. – کمک به مقابله با افکار نگران کننده، احساسات بد و مشکلات روزمره.
دیدن کسی فقط برای این که با او صحبت کنیم، ممکن است ترسناک و یا بی مورد به نظر برسد، اما به محض شروع صحبت، بسیاری از بیماران مبتلا به بیماری جسمی آن را بسیار مؤثر می یابند.
جلسات صحبت درمانی به شما کمک می کنند که آن چه از نظر روحی برای شما در حال اتفاق افتادن است، شفاف تر باشد.
این درمان ها به ما کمک می کنند تا راه های بهتر مقابله با احساسات، افکار و مشکلات روزمره را پیدا کنیم. صحبت کردن آزاد همچنین از این نظر مفید است که با فردی صحبت می کنید که به او اطمینان دارید و در مورد شما “قضاوت” نمی کند.
بعضی افراد سریعاً احساس بهبودی می کنند به یک دلیل ساده: این که آن ها قادر هستند که در مورد نگرانی هایشان صحبت کنند. برای سایرین ممکن است چند هفته ای طول بکشد.
اگر اضطراب و افسردگی شدید باشد و یا مدت زیادی طول بکشد، ممکن است مصرف یک دوره از داروهای ضد افسردگی مفید باشد.
این داروها به مبتلایان اضطراب و افسردگی کمک می کند تا احساس بهتری داشته باشند به طوری که دوباره لذت بردن از زندگی و مقابله با مشکلات را به طور مؤثر آغاز می کنند.
با وجود این که این داروها ممکن است باعث شوند که احساس اضطراب و پریشانی کمتری کنید، جز داروهای خواب آور و آرام بخش نیستند. این داروها همچنین می توانند در مورد درد و اختلال خواب مؤثر باشند.
احتمالاً نه، برخلاف بسیاری از داروها اثرات ضد افسردگی را زود احساس نخواهید کرد، اغلب افراد تا 3- 2 هفته هیج تغییری در خلق خود احساس نمی کنند.
اگر چه بعضی دیگر ممکن است بهبودی سریع تری داشته باشند، برای مثال: بعضی افراد پس از چند روز احساس می کنند که بهتر می خوابند و کمتر احساس اضطراب دارند.
بادرود مطالب خیلی عالی بود من سالها است از افسردگی رنج میبرم و روان درمانی و دارو درمانی و بستری و الکتروشوک گرفتم ولی متاسفانه تا امروز از حالات افسردگی هیچ کس برای توضیح ندادبود و حالا با خوانند این مطالب تازه فهمیدم که بیشتر درد و رنجهای جسمی و جنسی و روحی از مشکل افسردگی است لطفا در بهبود بنده راهنمایی بفرمایید. باتشکر
سلام
خیلی از دردهای جسمی ریشه فکری و ذهنی دارند
باید برای بهبود روحیه و روان خود تلاش کنید.
حتما به یک مشاور، روان شناس و یا روان پزشک مجرب مراجعه کنید.
امیدواریم بهبودی کامل پیدا کنید
با سلام
آیا اضطراب مزمن و افسردگی میتوانند خودشان را به صورت درد پراکنده در بدن (عضلات و مفاصل )نشان دهند
اگر همه آزمایشات و معاینات فیزیکی مغز و اعصاب و روماتولوژی سالم باشند؟
و اینکه خود این دردها میتوانند استرس و اضطراب و بیشتر بکنن؟
خیلی ممنون اگه پاسخ بدید
سلام
استرس باعث تشديد درد و حالاتی شبيه فيبروميالزيا است.
درود
من 1 سال و یک ماه است که از درد متوسط تا شدید گردن (فقط ناحیه و گردن و گاها پشت سر)رنج می برم. چندین بار ام آر آی دادم و همچنین یکبار اسکن هسته ای کل بدن رفتم
با توجه به اینکه شغلم برنامه نویسی کامپیوتر است اول تصور بر این بود که به خاطر شغلم دچار گردن درد شدم ولی بعد از 30 جلسه فیزیوتراپی و طب سوزنی و همچنین چندین جلسه کایروپراکتیک متاسفانه نه تنها درد من بهبود پیدا نکرد بلکه بیشتر شد.
تشخیص متخصصین درد روحی روانی است(با اینکه من مشکل حادی تو زندگی ندارم)
تنها مسکنی که روی درد من تاثیر دارد اکسی کدئن است
خیلی ممنون می شوم من رو راهنمایی کنید که باید چیکار کنم و به چه متخصصی رجوع کنم؟
سلام
درگيری مفاصل گردنی ميتونه باعث اينگونه دردها بشه و شايد بلوک عصبی لازم باشه. با مدارک تشريف بياريد.
سلام وقت شما بخیر. من هم دچار مشکل شما هستم متاسفانه. شما بهبودی پیدا کردید؟
سلام من یک ناراحتی شدید داشتم که همیشه تکرار میشد. حالا حدوده دوماه که تپش قلب بالا و استخوان درد و سردرد، و همیشه بی حوصلمو خوابم میاد و تو درسام افت شدیدی پیدا کردم با اینکه تو تیزهوشان درس میخونم و هر دکتری که بگویید رفتم. به نظرتون از افسردگیه؟
سلام
فيبروميالژيا اينگونه است به دكتر اعصاب مراجعه كنيد.
اخه هزینه هاش چی من خودم بیمار جسمی دارم اما والدینم منو دکتر نمی برن چه برسه به افسردگیم که فقط ۱۷ سالمه از همه چی نامید شدم هیچ کسی طرفم نمیاد من باید پیش قدم بشم پدر مادرم که اصلا منو نمی خوان برای درمان بیماری جسمیم هیچ کاری نمیکنن و اصلا کسی نمی خواد منو انگار من نامری هستم اصلا اشتها ندارم ۱۸ کیلو کاهش وزن دارم دیگه خسته ام لطفا راهنماییم کنید
بسیار عالی بود
سلام من یکساله دچار دیسک گردن پروتروژن c5c6 و دیسک کمر پروتروژن L5S1 شدم و هر وقت درد به سراغم می آید دچار یاس و ناامیدی و افسردگی میشم و برخی اوقات سعی میکنم به خودم روحیه بدم چون ۲۴ سالمه و الان دنبال شغل و در فکر تشکیل خانواده هستم برخی اوقات به خودم میگم نکنه نتونم شاغل شم یا تشکیل خانواده بدم و هر صبح با درد گردن و کمر بیدار میشم ولی یکساعت بعد دردام میره و تا هشت ساعت درد ندارم ولی هشت بعد دوباره کم کم دردهای گردن و کمر به سراغم میاد و روانم را درگیر میکنه و اینکه میدونم دیسک کمر و گردن هم ترمیم نمیشه و باید باهاش بسازم و تنها را رهایی کامل از درد اصولا جراحی یا برخی تزریقات هست.
راه چاره چیه چطور باید با این حس را مدیریت کنم؟
به همكاران روانشناس مراجعه كنيد